گنجینه کوچکی از علاقه مندی های من در آثار فرهنگی و هنر زیبای موسیقی ایرانی

مجموعه‌ای از بهترین اشعار، آهنگ‌ها و ویدیوهای سنتی ایرانی که مورد توجه و علاقه من بوده اند

در این گنجینه کوتاه، زیباترین و ماندگارترین آثار فرهنگ و هنر ایران زمین که در طول زندگی خود به آنها توجه داشته ام، گردآوری شده است. از نواهای دلنشین موسیقی سنتی ایرانی تا اشعار جاودانه شاعران بزرگ پارسی‌گو، همه و همه گواهی بر غنای فرهنگی این مرز و بوم کهن هستند. ما در این مجموعه بر آنیم تا گوشه‌ای از این گنجینه بی‌کران را به نمایش بگذاریم و سهمی در پاسداشت میراث فرهنگی ایران داشته باشیم. سعی دارم این مجموعه را هر روزه کاملتر کنم.

اجراهای تصویری

نی نامه - سمفونی مولانا

قطعه جاودانه از مولانا با اجرای ارکستر سمفونیک

برشی از اجرای قطعه "نی نامه" حضرت مولانا با هنرمندی وحید تاج، سارا نائینی، نگین آمنقلو و هنرمندانی از سایر کشورها با رهبری ارکستر آرش فولادوند

شاهکار استاد شهریار : تضمین غزل سعدی

ای که از کلک هنر نقش دل انگیز خدایی

حیف باشد مه من کاینهمه از مهر جدایی

گفته بودی جگرم خون نکنی باز کجایی

«من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی»

عاشقانه‌ها - سمفونی فولادوند

اجرای زیبا و دلنشین از سمفونی عاشقانه‌های ایرانی

ارکستر سمفونیک به رهبری آرش فولادوند با اجرای قطعات عاشقانه ماندگار موسیقی ایرانی

کدخدای ده ما - همای سعادت

اجرای زنده و پرانرژی از گروه همای سعادت

قطعه محلی "کدخدای ده ما" با صدای گرم و اجرای بی‌نظیر گروه همای سعادت

دلشدگان - محمدرضا شجریان

اجرای افسانه‌ای استاد شجریان از قطعه دلشدگان

این اثر ماندگار در دستگاه سه‌گاه با شعر زیبای حافظ اجرا شده است

جان مریم - محمد نوری

اجرای دلنشین استاد محمد نوری از قطعه جان مریم

این اثر زیبا با شعری از نواب صفا و آهنگسازی همایون خرم اجرا شده است

دزد و قاضی - همای سعادت

اجرای طنزآمیز و اجتماعی از گروه همای سعادت

شعر از پروین اعتصامی با اجرای بی‌نظیر گروه همای سعادت

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست - سروش

اجرای زیبا و حماسی از سروش با شعری از ناصر خسرو

این اثر ماندگار با صدای گرم سروش و شعر فلسفی ناصر خسرو اجرا شده است

باران که شدی مپرس که این خانه کیست

اجرای دلنشین با شعری از مهدی مختارزاده

این اثر زیبا با شعری از مهدی مختارزاده، شاعر جوان ایرانی اجرا شده است

موسیقی سنتی ایرانی

محمدرضا شجریان

خسرو آواز ایران • استاد بی‌بدیل موسیقی اصیل

مرغ سحر
آسمان عشق
تفنگت را زمین بگذار

شهرام ناظری

سلسلة الذهب موسیقی ایران • حافظ سنت‌های کردی و فارسی

حضرت جانان
مطرب مهتاب رو
آتش در نیستان

همایون شجریان

نوآور در عین پایبندی به اصول • ادامه‌دهنده راه پدر با زبان امروزی

ساز خاموش
نسیم وصل

علیرضا قربانی

صاحب سبک در تلفیق شعر و موسیقی • استاد مسلم تحریرهای لطیف

مدار صفر درجه
بوی گیسو

محمد نوری

استاد ترانه‌های میهنی • پلی بین موسیقی سنتی و پاپ

شعر ایران

محمد اصفهانی

نوازنده و خواننده چندوجهی • تلفیق‌گر موسیقی سنتی و پاپ

علی ای همای رحمت
دلقک

هنگامه اخوان

بانوی اول آواز ایران • حافظ سنت‌های زنانۀ موسیقی ایرانی

عاشقی محنت بسیار کشید

محسن چاوشی

انقلابی در ترانه‌سرایی معاصر • تلفیق‌گر نسل قدیم و جدید

سنگ صبور
بمیرید بمیرید

سالار عقیلی

حنجره طلایی نسل جدید • پاسدار اصالت با نگاهی به آینده

ایران

مرضیه

اسطوره خوانندگی زن ایرانی • نماد ظرافت و وقار در موسیقی

برگ خزان

شکیلا

صدای طلایی دهه شصت • نماد پاکی و بی‌آلایشی در موسیقی پاپ

آخرین کوکب

اشعار ماندگار فارسی

حافظ شیرازی

لسان الغیب، ترجمان اسرار

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
اگر آن تُرکِ شیرازی به‌‌ دست‌ آرَد دلِ ما را
به خال هِندویَش بَخشَم سَمَرقند و بُخارا را
بده ساقی مِیِ باقی که در جَنَّت نخواهی یافت
کنارِ آبِ رُکناباد و گُل‌گَشتِ مُصَلّا را
فَغان! کاین لولیانِ شوخِ شیرین‌کارِ شهرآشوب
چُنان بُردند صبر از دل که تُرکان خوانِ یَغما را
ز عشقِ ناتمامِ ما جمالِ یار مُستَغنی‌ است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت رویِ زیبا را؟
مَن از آن حُسنِ روزاَفزون که یوسُف داشت دانستم
که عشق از پردهٔ عِصمت بُرون آرَد زُلِیخا را

سعدی شیرازی

استاد سخن، شیخ اجل

وقتی دل سودایی، می‌رفت به بُستان‌ها
بی‌خویشتنم کردی، بوی گُل و ریحان‌ها
گَه نعره زدی بلبل! گَه جامه دریدی گل!
با یاد تو افتادم، از یاد برفت آن‌ها
ای مِهر تو در دل‌ها، وی مُهر تو بر لب‌ها
وی شور تو در سَرها، وی سِرّ تو در جان‌ها
امشب سبک‌تر می‌زنند این طبل بی‌هنگام را
یا وقت بیداری غلط بودَست مرغ بام را
یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را

مولانا جلال الدین بلخی

مولوی، شمس تبریز

بشنو از نی چون حکایت می‌کند
از جدایی‌ها شکایت می‌کند
کز نیستان تا مرا ببریده‌اند
در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا
چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چو خورشید
چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا
زهی ماه زهی ماه زهی باده همراه
که جان را و جهان را بیاراست خدایا

خیام نیشابوری

فیلسوف و ریاضیدان، حکیم رباعی‌سرا

این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن او می‌بینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند

ناصر خسرو قبادیانی

حکیم و فیلسوف، شاعر اسماعیلی

بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست
نیک بنگر که، که افگند، وز این کار چه خواست
گر به ناکام تو بود این همه تقدیر، چرا
به همه عمر چنین خواب و خورت کام و هواست؟
من آنم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمتی درّ لفظ دری را
سگ به ز من آن کس که در این عصر بخورد
به گورستان رهن عطار جری را

صایب تبریزی

ملک الشعرای شاه عباس دوم، استاد سبک هندی

آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا
از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا
آهِ افسوس و سرشکِ گرم و داغِ حسرت است
آنچه از عمرِ سبک‌رفتار می‌ماند به جا
نیست غیر از رشتهٔ طول اَمَل چون عنکبوت
آنچه از ما بر در و دیوار می‌ماند به جا
کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی
در کف گل‌چین ز گلشن خار می‌ماند به جا
ای فدای چشم مخمور تو خواب عاشقان
وی بلاگردان زلفت پیچ و تاب عاشقان
گر به بیداری غرور حسن مانع می شود
می توان دلهای شب آمد به خواب عاشقان
پیش ازان دست گل شبنم فرو ریزد به خاک
سر برآر از جیب صبح ای آفتاب عاشقان

وحشی بافقی

شاعر غزل‌سرای قرن دهم، استاد بیان احساسات

روزی این بیگانگی بیرون کند از خوی خویش
آشنای ما شود مارا بخواند سوی خویش
هم رسد روزی که در کار بد آموز افکند
این گره کامروز افکنده‌ست بر ابروی خویش
جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد
لطفی که از این پیش به ما داشت ندارد
رحمی که به این غمزده‌اش بود نماندست
لطفی که به این بی سرو پا داشت ندارد

رهی معیری

ترانه‌سرا و غزل‌سرای معاصر، استاد موسیقی و شعر

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب می‌سوختم پروانه‌وار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
دوش تا آتش می از دل پیمانه دمید
نیم‌شب صبح جهان‌تاب ز میخانه دمید
روشنی‌بخش حریق مه و خورشید نبود
آتشی بود که از باده مستانه دمید

رودکی سمرقندی

پدر شعر فارسی، استاد شعر کهن

بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
به حق نالم ز هجر دوست زارا
سحرگاهان چو بر گلبن هَزارا
قضا گر داد من نستاند از تو
ز سوز دل بسوزانم قضا را

سهراب سپهری

شاعر و نقاش، نماد شعر مدرن فارسی

چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست
واژه باید خود باد باشد
خود برگ باشد
خود باران
به سراغ من اگر می‌آیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک برندارد
این چینی نازک تنهایی من

نیما یوشیج

پدر شعر نو فارسی، بنیانگذار شعر معاصر

می‌تراود مهتاب
می‌درخشد شب تاب
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس ولیک
خواب در چشم ترم می‌شکند
این همه شور و شرر چون بشکند
خواب در چشم ترم می‌شکند
ناگهان از چمن آواز بلبل
بشنوید ای دوستان بشنوید
داستان تازه بگوید بلبل
چه خوش است وقتی که دل آگاه شود
جان بلبل به نواگاه شود

فریدون مشیری

شاعر معاصر، استاد شعر نو و کلاسیک

بی تو مهتاب شبی، باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه چشمم، نشه خیال تو بودم
یادم آرد که هنوزم
تو همان جان جهانی
من همان عاشق حیرانم و سرگردانم

عطار نیشابوری

عارف بزرگ، استاد داستان‌های تمثیلی، سراینده منطق الطیر

ز زلفت زنده می‌دارد صبا انفاس عیسی را
ز رویت می‌کند روشن خیالت چشم موسی را
سحرگه عزم بستان کن صبوحی در گلستان کن
به بلبل می‌برد از گل صبا صد گونه بشری را